بی قرار

۲۵
ارديبهشت
۹۵

این: اشاره به نزدیک

آن : اشاره به دور


قرآن 

هم این است :

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ ... اسراء آیه 9

چون در دامن توست!


و هم آن !! :

ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ بقره آیه 2 

چون مقامش بسیار بالا و والاست!!


چقدر قدردان این نعمت بزرگ الهی هستیم ؟!

وَقَالَ الرَّسُولُ یَارَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا فرقان آیه 30


  • ۰ نظر
  • ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۳۲
  • بی قرار
۲۵
ارديبهشت
۹۵

افسران -  از تیم فوتبال «شاهین» در جنوب تهران تا فرماندهی اولین یگان اسکورت سپاه در «خلیج عدن». . .

برگی از زندگی فرمانده شهید محمد ناظری؛
روز ششم خرداد ماه 1333 در یک خانواده مذهبی و متوسط به لحاظ اقتصادی در جوار حرم امامزاده حسن (ع) در جنوب تهران فرزندی به دنیا آمد که نامش «محمد» گذاشته شد.
در محله تیم فوتبالی به نام «شاهین» راه اندازی کرد که بعدها در سالهای 56 و 57 با همین جوانانی که جذب کرده بود، اولین تظاهرات خیابانی ضد رژیم پهلوی در خیابان قزوین و محله امامزاده حسن (ع) را ساماندهی کرد.
این شهید بزرگوار از اولین مربیان و اساتید آموزش نظامی و تکاوری در پادگان امام علی (ع) تهران (سعدآباد سابق) محسوب می شد که بسیاری از فرماندهان جنگ و فرماندهان حاضر سپاه از جمله شاگردان نظامی وی بودند.
شهید ناظری علاوه بر اینکه رکوردار پرش هوایی در سطح تکاوری سپاه بود، متخصص در فنون دریایی، غواصی، بارریزی هوایی، هلی برن و رشته های رزمی از جمله جودو و همچنین از متخصصین طرح ریزی عملیات های منظم و نامنظم به شمار می رفت.
فرماندهی اولین یگان مامور در اسکورت و تامین امنیت کشتی های تجاری در آب های بین المللی خلیج عدن و اقیانوس هند از جمله اقدامات وی بشمار می رود.
وی در شامگاه بیست و یکم اردیبهشت ماه سال 1395 همزمان با ولادت امام حسین (ع) و روز پاسدار در حین مأموریت در منطقه نازعات (خلیج فارس) به علت عارضه شیمیایی به شهادت رسید و به یاران شهیدش پیوست.

  • ۱ نظر
  • ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۲۶
  • بی قرار
۲۵
ارديبهشت
۹۵

افسران - شهید علیرضا نوری

  • ۰ نظر
  • ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۲۳
  • بی قرار
۲۵
ارديبهشت
۹۵

افسران - من انقلابی ام

  • ۰ نظر
  • ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۲۲
  • بی قرار
۲۵
اسفند
۹۴

شهید مدافع حرم محمد دهقان امیری:

من آرزوی شهادت دارم، ولی هنر شهادت ندارم

شهید محمدرضا دهقان‌امیری ۲۶ فروردین ۱۳۷۴ در خانواده‌ای مذهبی در تهران به دنیا آمد. سن و سالش آنقدر بود که چیز زیادی از جبهه و جنگ به یاد داشته باشد. همه دانسته‌هایش حرف‌ها و خاطراتی بود که از دیگران شنیده بود، اما پرورش و حضور در خانواده‌ای متدین و معتقد باعث شد تعصب و غیرت خاصی نسبت به اهل‌بیت و سیدالشهدا(ع) پیدا کند. نمی‌توانست ببیند خواهر و مادرش در خانه در امنیت زندگی کنند، اما حرم خواهر سیدالشهدا(ع) مورد حمله دشمنان و متجاوزان قرار بگیرد. سن‌اش کم بود اما دفاع از حرم اهل‌بیت(ع) را دفاع از ناموس خود می‌دانست و به همین خاطر راهی دیار عشاق شد و پس از ماه‌ها انتظار سرانجام به‌عنوان سرباز مدافع حرم راهی کشور سوریه شد. حدود ۴۰روز عاشقانه ازحرم اهل‌بیت(ع) دفاع کرد تا سرانجام عصر روز ۲۱ آبان ماه در حالی‌که تنها ۲۰ سال داشت به آرزویش که شهادت بود، رسید. شهید ۲۰ساله مدافع حرم چند سالی بود که همراه با خانواده‌اش در منطقه ما ساکن بودند. همین چند روز پیش بود که پیکر پاکش برای وداع آخر روی دست اهالی منطقه تا آرامگاه همیشگی‌اش بدرقه شد. گزارش زیر حاصل حضور چند ساعته همشهری محله در کنار خانواده و

مادر شهید

جنب‌وجوش‌های کودکانه

سر کوچه میرقاسمی حجله گذاشتند و روی حجله، عکس پسر جوانی که چفیه دور گردنش انداخته است. دوباره حال و هوای زمان جنگ را برای‌مان تداعی می‌کند. به خانه شهید می‌رسیم که اطرافش پر است از بنرهای تسلیت و عکس‌های شهید. به کمک دوستانش هماهنگی‌ها برای گفت‌وگو با خانواده شهید دهقان انجام شد. اگرچه تنها 3روز از شهادت بزرگ مرد محله می‌گذشت، اما خانواده مهربان و صمیمی‌اش به گرمی پذیرای‌مان شدند. داغ از دست دادن فرزند سخت است، اما مادر شهید اعتقاد دارد مرگ فرزند در راه اهل‌بیت پیامبر(ع) سعادت می‌خواهد. فاطمه طوسی، مادر شهید می‌گوید، محمدرضا از کودکی جنب‌وجوش‌های خاص خودش را داشت. با وجودی‌که بچه درسخوانی بود اما همواره با جنب‌وجوش‌هایش صدای دیگران را درمی آورد. مادر شهید دهقان، فرهنگی و اکنون معاون آموزشی مدرسه شهید ایمانی در محله شمشیری است. او در حالی‌که از یادآوردی جنب‌وجوش‌های کودکی محمدرضا لبخند به لب می‌آورد، برای‌مان از روزهای کودکی فرزندش می‌گوید: «محمدرضا فرزند دومم است. از همان کودکی بچه بازیگوشی بود.» دوره ابتدایی‌اش را در مدرسه بلال حبشی در خیابان آزادی سپری کرد.

  • بی قرار
۱۳
اسفند
۹۴



حکایت هدایت یک فرد بی ایمان توسط شهید مدافع حرم 
شـهـید مدافع حرم محمد رضا دهقان 
❖ تاریخ ولادت: ۱۳۷۴/۱/۲۶
❖ تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۸/۲۱


به نقل از مادر بزرگوار شهید:
یک جوونی چندروز پیش تو چیذر (سر مزار شهید) میگفت من نه خدا پیغمبر قبول داشتم نه نماز و نه امام حسین.. 
بچه محل چیذرم ولی تا هفته ی پیش یکبارم چیذر نیومده بودم..
 تا اینکه یک شب خواب میبینم توی بیابون تاااریک گم شدم...
یک جوون قد بلندی با تیشرت استین کوتاه ابی اومد جلو..
 بهم یک راه بلند سفید و پر نور رو نشون میده... 
و میگه این راهیه که باید بری..
 بیدار میشم خواب از سرم میپره و تا صبح توی حیاط قدم میزدم.. 
صبح وقتی از جلوی امامزاده علی اکبر رد میشدم دیدم شلوغی و همهمه ست... 
اومدم داخل دیدم مراسم تشییع و تدفین جنازه شهیده... 
عکسش رو زده بودند..
 دیدم همونیه که دیشب تو خواب دیده بودم!!!
 به سختی از فشار جمعیت اومدم نزدیک و پیکر شهید رو با اون وضعیت خاص دیدم..
(میگفت من حتی تشییع پدرم رو هم نرفته بودم) از اون روز دیگه صبح و شبم شده چیذر.. 
کار و زندگیم شده گلزارشهدای امامزاده علی اکبر چیذر .... 

شادی ارواح مطهر شهدا صلوات 
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 
           ▩ ▣ { اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک } ▩ ▣


  • بی قرار
۱۳
اسفند
۹۴

  • بی قرار
۱۳
اسفند
۹۴

  • بی قرار